من در *چشم*ها امید دیده ام

ساخت وبلاگ

آه ای زمین تو خود شاهدم باش
آه ای فریادرس تو خود شاهدم باش
آه ای اقیانوس پهناور تو خود گواهم باش
آه ای وجدان بیدار
آه ای پرندگان بر اوج
آه ای سروهای بلند قامت
آه ای کوههای استوار
تو خود شاهدم باش
که این دل سفرها خواهد در پریشانی تو
در این وادی سر به فلک کشیده تو
مرا با خود ببرید از این رنجها
مرا با خود ببرید از این دردها
بگویید که چشم گفتن ها درد دارد
بگویید که سر به زیرها جان دارد
آه ای آسمان زیبا
آه ای آبی دریا
آه ای گلهای زیبا
مرا با خود ببرید از اینجا
*چشم *ها شنیدیم و لب نگشودیم
*چشم *ها دیدیم و چشم نگشودیم
بارها بستیم و سفرها کردیم
یارها دیدیم و همراه ندیدیم
آه ای *چشم *ها تو خود شاهد باش
دیگر کفش هایم وصله نمی خواهد
دیگر تاریکی شب ها نخواهم
آه ای *چشم *ها
شاید تو بهترینی
شاید من بدترینم
من تاب دیدن و رفتنم نیست
من تاب دیگر دیدنم نیست
من روح خود را به نسیم داده ام
من رویای خود را در *چشم *ها دیده ام
نفسم بار دگر در تاریکی شب ها نمی گیرد
فریادم دیگر فواره ی باران نمی گیرد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت ۱۰:۱۶ ب.ظ  توسط س  | 
گاهنوشته هایم ...
ما را در سایت گاهنوشته هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cshaghayg7 بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 21:56